از آدم های یک ساعت دیگر میترسم!
چون درگیر هزاران ثانیه اند...
ثانیه هایی که در هرکدام
رنگی دگر به خود میگیرند ...
مدتیــــست دلم شکســــته از همان جای قبلـی ... !
کاش میشد آخر اسمــت نقطه گذاشت تا دیگر شــــروع نشوی ... !
کاش میشـــــــد فریاد بزنم : " پایــــــان "
دلم خیـــــــلی گرفته اســـت ..............
اینجا نمیتـــــوان به کسی نزدیـــــــک شـــــــد ...
آدمهـــا از دور دوست داشتــــنی ترنــــد ... !
چه اشتباه بـزرگیست ، تلخ کردن زندگیمان
برای کسی که در دوری ما
شیرین ترین لحظات زندگیش را سپری میکند . . . !
چه زیبا نقش بازی می کنیم ...
و چه آسان در پشت نقابهایمان پنهان می شویم ؛
حتی خدا هم
از آفرینش چنین بازیگرانی در حیرت است ...
خدایا مرا که آفریدی گارانتی هم داشتم ؟ دل♥م از کار افتاده !